ساقیا آمدن عید مبارک بادت

وان مواعید که کردی مرواد از یادت

در شگفتم که درین مدتِ ایام فراق

برگرفتی ز حریفان دل و دل می‌دادت

برسان بندگی دختر رز گو بدر آی

که دم همت ما کرد ز بند آزادت

شادی مجلسیان در قدم و مقدم توست

جای غم باد هر آن دل که نخواهد شادت

شکر ایزد که ز تاراج خزان رخنه نیافت

بوستان سمن و سرو و گل و شمشادت

چشم بد دور کز آن تفرقه‌ات باز آورد

طالع نامور و دولت مادرزادت

حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح

ورنه طوفان حوادث ببرد بنیادت

 

**********************************

 

چو آفتاب در آی از درم شراب بنوش

شراب شبنم جان را چو آفتاب بنوش

چراغ میکده دیوان حافظ است بیا

شبی به خلوت رندان و شعر ناب بنوش

زمانه جام گلاب ترا گل آب کند

بیا شراب بیامیز و با گلاب بنوش

چو گل به چشمه خورشید رو کن ای دریا

نه تلخ کاسه وارونه حباب بنوش

به گریه گفتمش از بوسه ای دریغ مدار

به خنده گفت که این باده را به خواب بنوش

 

بعدا نوشت ۱ :

ما در پیاله عکس رخ یار دیده‌ایم

ای بی‌خبر ز لذت شرب مدام ما

 

بعدا نوشت ۲ :

 ما قصة مسلسل زلف تو خوانده‌ایم

مشکل که مرگ قطع کند داستان ما 

 

بعدا نوشت ۳ :

عید همگی مبارککککککک...