هل من محیص؟

ای در نگاهم از همه دنیا قشنگ تر
از هر چه ناز و هر چه تمنا قشنگ تر
عذرا و ویس و لیلی و شیرین و دیگران...
حیرانم از تو کیست - خدایا - قشنگ تر!
اسطوره های عشق حقیقت نداشتند
تو واقعیتی و همانا قشنگ تر
بالای دست، دست زیاد است و چون تو نیست
هرگز -بدون شاید و اما- قشنگ تر
این است حسن روز فزونی که گفته اند
امروز دلرباتر و فردا قشنگ تر
باید تو را به حرمت یک گل نگاه کرد
اما نچید، چون که تماشا قشنگ تر
حسن تو را قیاس به دنیا نمی کنم
ای خندۀ تو از همه دنیا قشنگ تر
یک جلوه از کمال تو حسن است و از همه
تو نازنین تری و نه تنها قشنگ تر
وقتی غزل برای تو باشد عجیب نیست
گر باشد از تمام غزلها قشنگ تر!
******************************
دل از این تنگ تر نخواهد شد
اشک، خونرنگ تر نخواهد شد
تا رسیدن هزار فرسنگ است
پای از این لنگ تر نخواهد شد
دل محکوم من به دار فنا
رفت و آونگ تر نخواهد شد
ساز این عشق در ردیف فراق
زین بدآهنگ تر نخواهد شد
اشک همزاد عشق و انسان است
دیدۀ سنگ، تر نخواهد شد
محو زيبايي توام اي زن
مرد از اين منگ تر نخواهد شد
باز تنگ غروب دلتنگی ست
دل از این تنگ تر نخواهد شد
*******************************
این روزها که جرات دیوانگی کم است
بگذار باز هم به تو برگردم ..
بگذار دست کم گاهی تو را به خواب ببینم ..
بگذار در خیال تو باشم ..
بگذار ..
..
بگذریم ..
این روزها خیلی برای گریه دلم تنگ است ...
************************************
جا مانده استــــــ ...
چیزیــــــــ ، جاییــــــــ ... ،
که هیچــــــــگاه دیگر هیچ چیر جایش را پر نخواهد کـــــــــرد .. !
نه موهایـــــــ سیاه ،
نه دندانــــــــ های سپیـــــــد ... !
*************************************
دل نوشت ۱ :
من سِحر نمى دانم. من فقط روح ام را که بزرگ بود و سنگین گستراندم. من سِحر نمى دانم. گفتى زمستان شده اى و من دل ام به حالت سوخت و روح ام را که بزرگ بود و سنگین بود، مثل چادرى روى تو کشیدم و ذکرِ عشق خواندم تا تو داغ شدى. من سِحر نمى دانم. نفس هات به شماره افتاده بود و روح من با تنفس تو مى تپید. گفتم دوستت دارم و تو دیگر نفس نکشیدى و روح من از تپش ایستاد. گفتم نکند تو را کشته باشم؟ نکند من مرده باشم؟ پس روح ام را از روى تو برچیدم. اما تو نبودى. غیب شده بودى. گفتم که سِحر نمى دانم.
دل نوشت ۲ :
توی یکی از همین خونه ها٬ همین نزدیکی ها٬ دلِ یکی آتیش گرفته.از روی بام هم که نیگا کنید می بینید که از توی پنجره ی یکی از این خونه ها آتیش میزنه بیرون.دل یکی آتیش گرفته. تو اومدی اما کمی دیر...از ته یک خیابون دراز٬ مث یک سایه نگرانی. کمی دیر اومدی اما حسابی تجلی کردی و دل یکی رو آتیش زدی. به من میگن چیزی نگو. نباید هم بگم اما دل یکی داره آتیش میگیره. دل یکی اینجا داره خاکستر میشه. کمی دیر اومدی اما یک راست رفتی سر وقت دل یکی و دست کردی تو سینه اش و دلش رو آوردی بیرون و انداختی تو آتیش و بعد گذاشتی سر جاش! واسه همینه که دل یکی آتیش گرفته و داره خاکستر میشه. یکی داره تو چشات غرق میشه. یکی لای شیارهای انگشتات داره گم میشه. یکی داره گُر میگیره. دل یکی آتیش گرفته. کسی یه چیکه آب بریزه رو دلش شاید خنک شه. میون اینهمه خونه که خفه خون گرفته اند یک خونه هست که دل یکی داره توش خاکستر میشه. یکی هوس کرده بپره تو دستات و خودش رو غرق کنه. یکی میخواد نیگات کنه...نه٬ میخواد بشنفتت. میخواد بپره تو صدات. یکی میخواد ورت داره و ببردت اون بالا و بذاردت رو کوه و بعد بدوئه تا ته دره و از اونجا نیگات کنه. یکی میترسه از نزدیک تماشات کنه. یکی میخواد تو چشمات شنا کنه. یکی اینجا سردشه. یکی همه اش شده زمستون. یکی بغض گیر کرده تو گلوش و داره خفه میشه. وقتی حرف میزدی٬ یکی نه به چیزهایی که میگفتی که به صدات٬ به محض صدات گوش میداد. یکی محو شده بود تو صدات.یکی دل تنگه. توی همین خونه ها.همین نزدیکی ها٬ دل یکی آتیش گرفته. کسی یه چیکه آب بریزه رو دلش شاید خنک شه!
دل نوشت ۳ :
لبخندت را
برای داوینچی
و رازهای عاشقانه ات را
برای ونگوگ بفرست ..
برای من
تنها
به اندازه گنجاندن یک نام
- در قلبت -
جا بگذار ..
دل نوشت ۴ :
برف را دوست دارم
چون تو برف را دوست داری
ماه را دوست دارم
چون تو ماه را دوست داری
خیابان شریعتی را دوست دارم
چون تو دوستش داری
شک نکن
دوستت دارم...
دل نوشت ۵ :
به قول حامد عسکری :
اگه خیال تو همش باهام نیس
خلوتمو چرا خراب می کنن؟
چرا راننده تاکسیا همیشه
دوتا کرایه رو حساب می کنن؟
دل نوشت ۶ :
دست های ما
کوتاه بود
و خرماها
بر نخیل
ما دست های خود را بریدیم
و به سوی خرماها
پرتاب کردیم
خرما
فراوان
بر زمین ریخت
ولی ما دیگر
دست
نداشتیم...
حرف روز نوشت :
به قول استاد محمد رضا ترکی :
تازگی
پیشرفت

الهی