بی لشکریم، حوصله شرح قصه نیست

فرمانبریم، حوصله  شرح قصه نیست


با پرچم سفید به پیکار می‌رویم

ما کمتریم، حوصله شرح قصه نیست !


فریاد می‌زنند ببینید و بشنوید

کور و کریم، حوصله شرح قصه نیست


تکرار نقش کهنه‌ی خود در لباس نو

بازیگریم، حوصله شرح قصه نیست


آیینه‌ها به دیدن هم خو گرفته‌اند

یکدیگریم، حوصله شرح قصه نیست


همچون انار خون دل از خویش می‌خوریم

غم پروریم، حوصله شرح قصه نیست


آیا به راز گوشه‌ی چشم سیاه دوست

پی می بریم؟ حوصله شرح قصه نیست



***********************************

هر بار موج بر می‌گردد

شن می‌ماند

ردّپای تو را چه‌كسی می‌خواند؟

***********************************

سوت می‌زند و دور می‌شود


دریا

در سكوتِ گوش‌ماهی‌ها

***********************************

حكماً یكی از این دانه‌های شن


قلب من است

كه هی زیر و زبرش می‌كنی

و بَرَش نمی‌داری

***********************************

ماهی سرخ 

اعتكافِ دریا 

در دلِ تنگ 

***********************************

چه می‌شنوی از آن بالاها 

كه اصرار داری 

با ذره ذره خاك

در میان بگذاری؟ 

ای ابر!