این موسیقی ...می افتد از دهان... تو اگر نخوانی...

هنوز مثل زمین در طواف خورشیدم
ولی زمین نشدم،گرد خود نچرخیدم
حکایت من و باران که میگریست یکیست
از آسمان به زمین کرده اند تبعیدم
مرور میکنم این سالهای هجری را
پر از تلاقی ماه محرم و عیدم
بگو به باد که من آفتابگردانم
جز آفتاب به ساز کسی نرقصیدم
گل محمدی ام من،سلامم و صلوات
ولی سراپا تیغم اگر بچینیدم!
ستارگان سحر پیشمرگ خورشیدند
ستاره سحرم پیشمرگ خورشیدم
( محمد مهدی سیار )
*****************************************
با من برنو به دوش یاغی مشروطه خواه
عشق کاری کرده که تبریز می سوزد در آه
بعدها تاریخ می گوید که چشمانت چه کرد؟
با من تنها تر از ستارخان بی سپاه
موی من مانند یال اسب مغرورم سپید
روزگار من شبیه کتری چوپان سیاه
هرکسی بعد از تو من را دید گفت از رعد و برق
کنده ی پیر بلوطی سوخت نه یک مشت کاه
کاروانی رد نشد تا یوسفی پیدا شود
یک نفر باید زلیخا را بیاندازد به چاه
آدمیزادست و عشق و دل به هر کاری زدن
آدم ست و سیب خوردن آدم ست و اشتباه
سوختم دیدم قدیمی ها چه زیبا گفته اند
"دانه ی فلفل سیاه و خال مهرویان سیاه"
( حامد عسکری )
***************************************
کاش کرایهی کشتی را گفته بودی
ما گول حرمت کشتی بان را خوردهایم
همهمان مردهایم.
از آن همه هیچکس نماند
جز ناخدا
که شرح رستگاری مغروقین را
مینویسد.
( استاد شمس لنگرودی )
**************************************
آن عکسم بهتر است
همان که در آن آفتاب تابستانی چشمم را میزند
و دستهئی از مویم
بر پیشانیم آویخته است
همان که پای زره پوشم ایستادهام
چند لحظه
پیش از بمباران ...
( استاد شمس لنگرودی )
بعدا نوشت : گفت : احوات چطور است ؟
گفتمش : عالی است...مثل حال گل !
حال گل در چنگ چنگیز مغول !
( استاد قیصر امین پور عزیز )
الهی